پارادایم و انواع آن در حسابداری

در علوم اجتماعی و به‌ویژه در حوزه‌هایی مانند حسابداری، مفاهیم بنیادینی وجود دارند که نحوه تفکر، تحلیل و درک ما از پدیده‌ها را شکل می‌دهند. یکی از این مفاهیم اساسی، “پارادایم” است. پارادایم‌ها به‌مثابه چارچوب‌های فکری و نظری هستند که شیوه‌ی مشاهده و تفسیر واقعیت را مشخص می‌کنند. در حسابداری، پارادایم‌ها نقش مهمی در جهت‌دهی به تحقیقات، آموزش و حتی تدوین استانداردها ایفا می‌کنند. در این مقاله از آکادمی لیزان به بررسی مفهوم پارادایم، معرفی پارادایم‌های مهم در حسابداری، تحلیل تأثیرات و نقدهای وارد بر آن‌ها می‌پردازد.

 

تعریف پارادایم

اصطلاح پارادایم نخستین‌بار توسط توماس کوهن (Thomas Kuhn) در کتاب معروف خود «ساختار انقلاب‌های علمی» در سال 1962 مطرح شد. به‌زعم او، پارادایم مجموعه‌ای از باورها، ارزش‌ها، تکنیک‌ها و دیدگاه‌هایی است که در یک جامعه علمی به اشتراک گذاشته می‌شود و شیوه‌ی تفکر و رفتار دانشمندان را در آن حوزه مشخص می‌سازد. در واقع  پارادایم‌ها ابزارهایی هستند که دانشمندان با کمک آن‌ها واقعیت را درک و تحلیل می‌کنند.

در حسابداری، پارادایم‌ها چارچوبی برای درک پدیده‌های اقتصادی و نحوه‌ی ثبت، گزارش و تفسیر اطلاعات مالی فراهم می‌کنند. این چارچوب‌ها تعیین می‌کنند که چه چیزی مهم است، چه سوالاتی باید پرسیده شود، چه روش‌هایی برای تحقیق مناسب‌اند، و چگونه نتایج باید تفسیر شوند.

 

پارادایم‌های رایج در حسابداری

در طول تاریخ تحول علم حسابداری، چهار پارادایم اصلی به‌عنوان مهم‌ترین دیدگاه‌های نظری در این رشته شناخته شده‌اند که عبارتند از:

پارادایم اثبات‌گرایی (Positivism):

اثبات‌گرایی یکی از قدیمی‌ترین و پرنفوذترین پارادایم‌ها در علم حسابداری است. این دیدگاه بر این باور است که پدیده‌های اقتصادی را می‌توان به‌صورت عینی، قابل مشاهده و قابل اندازه‌گیری تحلیل کرد. در این پارادایم، حسابداری به‌عنوان یک علم تجربی و واقعیات‌محور تلقی می‌شود که با استفاده از روش‌های آماری و ریاضی می‌توان قوانین کلی و پیش‌بینی‌پذیری در آن یافت.

ویژگی‌های اصلی پارادایم اثبات‌گرا در حسابداری عبارتند از:

  • تمرکز بر واقعیت‌های عینی و قابل مشاهده
  • استفاده از روش‌های کمّی
  • تلاش برای کشف قوانین عمومی
  • استقلال محقق از موضوع تحقیق

این پارادایم، پایه‌گذار استانداردهای حسابداری مدرن و سیستم‌های گزارشگری مالی است و نقش مهمی در تدوین اصول GAAP و IFRS ایفا کرده است.

در ادامه 3 مثال برای پارادایم اثبات گرایی آوردیم:

مثال 1:

تأثیر نسبت‌های مالی بر بازده سهام
مطالعه‌ای که رابطه بین نسبت جاری، سود هر سهم (EPS)، و بازده سهام را با استفاده از رگرسیون خطی بررسی می‌کند. این تحقیق سعی دارد با داده‌های تاریخی بازار، یک الگوی پیش‌بینی ارائه دهد.

مثال 2:

تحلیل همبستگی بین نرخ رشد فروش و سودآوری شرکت‌ها
با بررسی داده‌های صورت‌های مالی 100 شرکت بورسی در یک دوره 5 ساله، همبستگی آماری میان فروش و سودآوری محاسبه می‌شود.

مثال 3:

تأثیر استانداردهای حسابداری بین‌المللی (IFRS) بر شفافیت مالی
پژوهشی تجربی که با استفاده از شاخص‌های قابل اندازه‌گیری، بررسی می‌کند آیا شرکت‌هایی که از IFRS استفاده می‌کنند، اطلاعات شفاف‌تری ارائه می‌دهند یا خیر.

 

پارادایم تفسیرگرایی (Interpretivism):

در واکنش به محدودیت‌های پارادایم اثبات‌گرایی، پارادایم تفسیرگرایی به‌وجود آمد. این دیدگاه معتقد است که واقعیت‌های اجتماعی، از جمله پدیده‌های حسابداری، ساخته‌شده‌ی تعاملات انسانی هستند و نمی‌توان آن‌ها را صرفاً با اعداد و آمار تبیین کرد.

در این پارادایم:

  • حسابداری نوعی زبان برای توصیف پدیده‌های اقتصادی است.
  • تفسیر انسان‌ها از رویدادهای مالی نقش کلیدی دارد.
  • روش‌های کیفی مانند مصاحبه، مشاهده و تحلیل محتوا اهمیت دارد.
  • زمینه‌ی اجتماعی و فرهنگی در درک مفاهیم حسابداری مؤثر است.

مطالعات تفسیرگرا در حسابداری به دنبال درک معانی، نقش‌ها و باورهای افراد در فرایندهای مالی و گزارشگری هستند و بیشتر در زمینه‌های حسابداری مدیریت، حسابرسی رفتاری و افشای داوطلبانه کاربرد دارند.

در ادامه 3 مثال از پارادایم تفسیری آوردیم:

مثال 1:

درک مدیران از مفهوم «ارزش افزوده اقتصادی (EVA)» در تصمیم‌گیری
مصاحبه‌های عمیق با مدیران شرکت‌ها درباره‌ی این‌که چگونه EVA را تفسیر می‌کنند و چه نقشی در مدیریت آن دارد.

مثال 2:

بررسی تجربه حسابداران در گزارشگری داوطلبانه اطلاعات محیط‌زیستی
تحلیل گفت‌وگوی حسابداران با ذی‌نفعان درباره دلایل و انگیزه‌های افشای داوطلبانه اطلاعات زیست‌محیطی در گزارش‌ها.

مثال 3:

تحلیل گفتمان کارکنان مالی درباره کنترل‌های داخلی
مطالعه‌ای کیفی که نشان می‌دهد چگونه کارکنان در محیط کار درباره‌ی کنترل‌های داخلی صحبت می‌کنند و چگونه این گفتمان‌ها بر رفتارشان تأثیر می‌گذارد.

 

 

پارادایم انتقادی (Critical Paradigm)

پارادایم انتقادی، تحت‌تأثیر دیدگاه‌های مکتب فرانکفورت و نظریه‌های انتقادی مارکسیستی، به حسابداری به چشم ابزاری برای حفظ ساختارهای قدرت و منافع گروه‌های خاص نگاه می‌کند. این دیدگاه بر این باور است که حسابداری صرفاً یک ابزار فنی و خنثی نیست، بلکه نقش مهمی در بازتولید نابرابری‌های اجتماعی و اقتصادی دارد.

ویژگی‌های این پارادایم شامل:

  • تمرکز بر نابرابری، سلطه و تضادهای طبقاتی
  • استفاده از رویکردهای تاریخی و اجتماعی
  • نقد ساختارهای اقتصادی مسلط
  • تلاش برای ایجاد تغییرات ساختاری در نظام‌های حسابداری

تحقیقات انتقادی در حسابداری معمولاً بر رابطه میان حسابداری و قدرت، افشای اطلاعات و تأثیرات آن بر تصمیم‌گیری‌های سیاسی و اقتصادی تمرکز دارند. این دیدگاه، حسابداری را نه‌تنها به‌عنوان یک ابزار گزارشگری، بلکه به‌عنوان یک پدیده اجتماعی و سیاسی تحلیل می‌کند.

در ادامه 3 مثال از پارادایم انتقادی آوردیم:

مثال 1:

نقش حسابداری در پنهان‌سازی نابرابری حقوق در سازمان‌ها
پژوهشی که نشان می‌دهد چگونه روش‌های گزارش‌دهی مالی ممکن است اختلاف حقوق و مزایا بین مدیران و کارکنان را نادیده بگیرد یا توجیه کند.

مثال 2:

بررسی تأثیر فشارهای نهادی و سیاسی بر گزارشگری مالی در سازمان‌های دولتی
مطالعه‌ای که نشان می‌دهد چگونه منافع سیاسی باعث انحراف از شفافیت مالی در نهادهای عمومی می‌شود.

مثال 3:

تحلیل تاریخی تغییرات در گزارشگری مالی پس از بحران مالی 2008
پژوهشی که بررسی می‌کند چگونه استانداردهای حسابداری پس از بحران، در راستای حفظ منافع بانک‌ها و شرکت‌های بزرگ تغییر کردند.

 

پارادایم پسامدرن (Postmodernism)

پسامدرن‌ها پارادایم‌های پیشین را به چالش می‌کشند و معتقدند که هیچ حقیقت مطلق و چارچوبی قطعی برای درک پدیده‌ها وجود ندارد. در این دیدگاه، حسابداری به‌عنوان یک سازه‌ی اجتماعی، تاریخی و زبانی بررسی می‌شود که در زمینه‌های مختلف معانی متفاوتی پیدا می‌کند.

ویژگی‌های این پارادایم عبارتند از:

  • نفی واقع‌گرایی عینی
  • تأکید بر تکثر، تنوع و نسبی‌گرایی
  • استفاده از نظریه‌های زبان، گفتمان و نشانه‌شناسی
  • نقد شدید بر ساختارهای رسمی و استانداردهای فراگیر

پسامدرن‌ها به دنبال برجسته کردن صداهای به حاشیه رانده‌شده، تضادهای درونی سیستم‌های حسابداری، و نشان دادن محدودیت‌های زبان و منطق مسلط در حسابداری هستند.

در ادامه 3 مثال از پارادایم پسامدرن آوردیم:

مثال 1:

تحلیل گفتمان گزارش‌های مالی با رویکرد نشانه‌شناسی
بررسی اینکه چگونه واژگان خاص در گزارش‌های سالانه (مثل “پایداری”، “سرمایه انسانی”، “تعهد”) در ساخت تصویر شرکت نقش دارند.

مثال 2:

تجزیه و تحلیل روایی گزارشگری مالی برندهای لوکس
بررسی این‌که چگونه شرکت‌های مد و لایف‌استایل از زبان حسابداری برای بازنمایی داستان‌هایی از موفقیت، انحصار و شهرت استفاده می‌کنند.

مثال 3:

مطالعه مقایسه‌ای گزارشگری مالی در فرهنگ‌های مختلف
پژوهشی که نشان می‌دهد چگونه ساختار و زبان گزارش‌های مالی شرکت‌های ژاپنی، آمریکایی و فرانسوی بر اساس فرهنگ آن کشورها متفاوت است و به یک «واقعیت یگانه» منجر نمی‌شود.

 

مقایسه و تحلیل پارادایم‌ها

هر یک از پارادایم‌های ذکرشده دارای نقاط قوت و ضعف خاص خود هستند. پارادایم اثبات‌گرا با فراهم کردن بنیان تجربی و ساختاری برای توسعه حسابداری، توانسته است به استانداردسازی و قابلیت مقایسه اطلاعات مالی کمک شایانی کند. با این حال، محدودیت آن در نادیده گرفتن بافت اجتماعی و تفاسیر انسانی، باعث شکل‌گیری پارادایم‌های دیگر شده است.

تفسیرگرایان با تمرکز بر معنا و بافت، توانسته‌اند ابعاد انسانی و فرهنگی حسابداری را روشن کنند، اما بعضاً به دلیل ماهیت ذهنی و کیفی آن، قابلیت تعمیم و کاربرد عملی نتایج آن زیر سوال می‌رود.

دیدگاه انتقادی نیز با آشکار ساختن روابط قدرت و تضاد منافع، به بررسی نقش سیاسی و اجتماعی حسابداری پرداخته، ولی برخی منتقدان آن را بیش از حد ایدئولوژیک و کمتر کاربردی می‌دانند.

در نهایت، پارادایم پسامدرن با تمام جذابیت‌های نظری، به دلیل عدم پذیرش معیارهای روش‌شناسی رایج و تأکید بر نسبی‌گرایی، در عرصه‌ی عمل و سیاست‌گذاری حسابداری کمتر مورد توجه قرار گرفته است.

 

پارادایم‌های نوین و گرایش‌های ترکیبی

در سال‌های اخیر، گرایش‌هایی به‌سمت استفاده از رویکردهای ترکیبی و چندپارادایمی در حسابداری به چشم می‌خورد. پژوهشگران تلاش می‌کنند تا از مزایای چند پارادایم به‌صورت هم‌زمان استفاده کنند؛ به‌عنوان مثال:

  • تحلیل آماری کمّی همراه با تفسیر کیفی از نتایج
  • استفاده از دیدگاه‌های انتقادی در تحلیل داده‌های حسابداری سنتی
  • بررسی گفتمان‌های حسابداری در رسانه‌ها و گزارش‌های مالی

این رویکردهای میان‌رشته‌ای و چندلایه، امکان شناخت جامع‌تری از واقعیت‌های پیچیده‌ی مالی، اجتماعی و فرهنگی را فراهم می‌کنند.

 

رویکرد فعلی تدوین استانداردهای بین‌المللی گزارشگری مالی

رویکرد فعلی تدوین استانداردهای بین‌المللی گزارشگری مالی (IFRS) عمدتاً مبتنی بر پارادایم اثبات‌گرایی است. این رویکرد بر پایه‌ی مفروضات عینی، اندازه‌پذیر و قابل آزمون استوار است و تلاش می‌کند با استفاده از مدل‌های مفهومی، اصول کلی و قواعد روشن، اطلاعات مالی را به‌گونه‌ای ارائه دهد که برای تصمیم‌گیری اقتصادی سودمند باشد. در این چارچوب، واقعیت‌های اقتصادی فرض می‌شود که مستقل از تفسیرهای فردی وجود دارند و می‌توان آن‌ها را از طریق داده‌های کمی و قابل اتکا ثبت و گزارش کرد. IFRS با تأکید بر ویژگی‌هایی مانند قابلیت مقایسه، قابلیت اتکا و عینیت، به‌دنبال افزایش شفافیت و یکسان‌سازی گزارشگری مالی در سطح جهانی است. گرچه برخی از اصول IFRS در موارد خاص اجازه‌ی قضاوت حرفه‌ای می‌دهند، اما بنیان نظری آن همچنان بر پایه‌ی منطق علمی، مدل‌سازی و تحلیل‌های اثبات‌گرایانه قرار دارد.

 

نتیجه‌گیری

پارادایم‌ها نقش حیاتی در شکل‌دهی به دانش حسابداری دارند. هر یک از پارادایم‌های مطرح‌شده، بسته به نوع سؤال پژوهش، بافت اجتماعی، و اهداف علمی یا حرفه‌ای، می‌توانند مفید باشند. شناخت تفاوت‌ها و کاربردهای هر پارادایم به محققان، حسابداران و سیاست‌گذاران این امکان را می‌دهد که با دیدی جامع‌تر و انتقادی‌تر به مسائل مالی و حسابداری بنگرند. آینده‌ی حسابداری بدون شک در گرو پذیرش و استفاده آگاهانه از این تنوع نظری و روشی خواهد بود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *