مدیریت سود چیست و چگونه انجام می گیرد؟

مدیریت سود چیست

با توجه به اینکه سود، یکی از مهم ترین عوامل موثر بر تصمیم گیری های اقتصادی است و استفاده کنندگان صورت های مالی همواره توجه ویژه ای به سود حسابداری دارند، از این رو آگاهی استفاده کنندگان از قابل اتکا بودن سود می تواند آن ها را در اتخاذ تصمیمات بهتر در مورد سودآوری و تجزیه و تحلیل صورت های مالی یاری دهد. مدیران در تهیه صورت های مالی از رویه های حسابداری استفاده می کنند که انعطاف پذیری زیادی را برای محاسبه سود در اختیار مدیر قرار می دهد و در این راستا  موضوع، مدیریت سود به عنوان یکی از مهم ترین مباحث در زمنیه های حسابداری و مالی مطرح بوده است.در این مقاله از آکادمی لیزان، موضوع مدیریت سود را به صورت کامل، مورد بحث قرار می دهیم.

 

مدیریت سود چیست؟

مدیریت سود (Earning Management)  عبارت است از انتخاب رویه‌های حسابداری توسط مدیر یا انجام اقدامات مؤثر بر سود به‌قصد دستیابی به یک مبلغ مشخصی از سود.

هیلی و واهلن تعریف زیر را برای مدیریت سود ارائه کرده‌اند: “مدیریت سود زمانی رخ می‌دهد که مدیر برای گزارشگری مالی از قضاوت شخصی خود استفاده می‌کند و این کار را باهدف گمراه‌کردن برخی از سهامداران درباره عملکرد واقعی اقتصادی و یا برای تأثیر در نتایج قراردادهایی که به ارقام حسابداری گزارش شده بستگی دارد، انجام می‌دهد.”

آرتـور لویت، رئیس پیشین کمیسیون بورس و اوراق بهادار آمریکا مدیریت سود را این گونه تعریف می‌کند: “مدیریت سود، عملی است که موجب می‌شود سود گزارش شده بیشتر منعکس‌کننده خواسته‌های مدیریت باشد تا عملکرد مالی بنیادی شرکت”.

اسکیپر، دستکاری سود را به‌عنوان مداخله هدفمند در فرآیند گزارشگری مالی با قصد تحصیل برخی منافع شخصی تعریف می‌کند.

از آن جایی که تهیه صورت‌های مالی به عهده مدیریت واحد تجاری است، مدیریت ممکن است به دلایل مختلف اقدام به مدیریت سود کند.

بر اساس نظریه‌های هیلی و واهلن، تمایل به فریب سهامداران می‌تواند شامل محدودکردن دسترسی سهامداران به اطلاعات به‌منظور کاهش شفافیت اطلاعات باشد. شرکت‌ها انگیزه دارند با ارائه نادرست عملکرد شرکت، سهامداران را فریب دهند؛ بنابراین با استفاده از مدیریت سود به‌عنوان نتیجه‌ای از تضاد منافع بین شرکت‌ها و سهامداران، عملکرد صحیح را پنهان می‌کنند.

 

مدیریت سود را می توان از 2 دیدگاه بررسی کرد:

دیدگاه گزارشگری مالی و دیدگاه قراردادی

از منظر گزارشگری مالی، ممکن است مدیران برای رسیدن به سود پیش‌بینی‌شده توسط تحلیلگران از مدیریت سود استفاده کنند و به این طریق، از لطمه خوردن به خوشنامی شرکت و کاهش شدید قیمت سهم دوری کنند.

از بعد قراردادی، امکان دارد مدیر با استفاده از آن طی چندین دوره زمانی جریان یکنواخت سود خالص روبه‌رشد را گزارش کند. با درنظرگرفتن این فرض که بازار اوراق بهادار، کارا است این رویه سود می‌تواند به‌صورت ابزاری درآید که مدیر می‌تواند بدان وسیله، اطلاعات درون‌سازمانی را به سرمایه‌گذاران مخابره کند. از یک چنین دیدگاهی می‌توان مدعی شد هموارسازی سود می‌تواند به نتیجه‌ای پرجاذبه و احتمالاً شگفت‌انگیز بینجامد، به‌گونه‌ای که از زاویه گزارشگری مالی نوعی مدیریت بر سود سودمند باشد.

دستکاری سود بیش از حد ممکن است سودمندی صورت‌های مالی را کاهش دهد به‌ویژه زمانی که بر سود عملیاتی متمرکز شده یا افشای کامل انجام نشود.

انواع دستکاری سود:

دستکاری سود می‌تواند بر مبنای اقلام تعهدی یا اقدامات واقعی باشد. در اصطلاح به مدیریت سود با بهره‌گیری از اقلام تعهدی  و مبانی حسابداری، “مدیریت سود مصنوعی” و به مدیریت سود با به کارگیری از اقدامات واقعی، “مدیریت سود واقعی” گفته می‌شود.

1 – مدیریت سود بر مبنای اقلام تعهدی: در اصطلاح به مدیریت سود با بهره‌گیری از اقلام تعهدی و مبانی حسابداری، مدیریت سود تعهدی گفته می‌شود. مدیران با استفاده از اقلام تعهدی اختیاری، نسبت به مدیریت سود خالص اقدام می‌نمایند.

اقلام تعهدی خود به 2 دسته اقلام تعهدی اختیاری و غیراختیاری تقسیم می‌شود:

اقلام تعهدی اختیاری: یعنی مدیریت روی آن‌ها اختیار دارد مثل تعیین برآورد عمر مفید در مبحث مربوط به استهلاک یا تعیین روش هزینه‌های مشکوک‌الوصول

اقلام تعهدی غیراختیاری: یعنی مدیریت روی آن‌ها اختیاری ندارد و باید دقیقاً طبق استانداردهای مشخصی که تعیین شده است، عمل نماید.

بیشتر مدیران به دنبال دستکاری اقلام تعهدی اختیاری هستند.

صرف‌نظر از منطق زیربنایی دستکاری سود مبتنی بر اقلام تعهدی این قانون تأیید شده وجود دارد که اقلام تعهدی دارای ماهیتاً بازگشت‌پذیر می‌باشند.

2 – مدیریت سود بر مبنای اقدامات واقعی: در اصطلاح به مدیریت سود با بهره‌گیری از اقدامات واقعی مدیریت سود واقعی گفته می‌شود. (مانند هزینه‌های تحقیق و توسعه و هزینه‌های تبلیغات). مدیریت سود از طریق اقلام واقعی، مستقیماً بر منافع سازمان در بلندمدت تأثیرگذار خواهد است و منجر به تأثیرگذاری بر جریان‌های نقدی شرکت می‌شود.

 

الگوهای مدیریت سود:

امکان دارد مدیران گونه‌های مختلفی از الگوهای مدیریت بر سود را مورداستفاده قرار دهند. این الگوها به شرح زیر می‌باشند:

مدیریت سود چیست

1-پاکسازی عمده (حساب شویی): زمانی از این الگو استفاده می‌شود که سازمان با نوعی بحران روبه‌رو شود یا دست به تجدید ساختار بزند. اگر شرکتی ناگزیر به اعلام زیان باشد، احتمالاً مدیر به این نتیجه برسد که بهتر است کل زیان را یکباره اعلام کند. او با اتخاذ چنین موضعی چیزی از دست نخواهد داد. در نتیجه مدیر تمامی مقادیر زیان را از حساب‌ها پاک‌کرده و کاهش ارزش دارایی‌ها را به طور کامل شناسایی می‌کند. به دلیل بازگشت اقلام تعهدی، این کار احتمال گزارش سود در سال‌های آتی را افزایش می‌دهد.

2-حداقل‌سازی سود: این روش نیز مشابه حالت اول است؛ اما به‌شدت کمتر. این الگو ممکن است توسط شرکت‌هایی که موردتوجه سیاسی هستند و سودآوری بالایی دارند مورداستفاده قرار گیرد. از جمله رویه‌هایی که به حداقل‌سازی سود کمک می‌کند می‌توان به افزایش هزینه تبلیغات و مخارج و مخارج تحقیق و توسعه یا تسریع مستهلک کردن دارایی‌های سرمایه‌ای اشاره کرد.  این الگو را می‌توان منطبق با فرضیه هزینه‌های سیاسی یا فرضیه اندازه از مجموعه فرضیات تئوری اثباتی حسابداری دانست.

3- حداکثرسازی سود: طبق تئوری اثباتی حسابداری، مدیران ممکن است به‌قصد حداکثرسازی پاداش خود اقدام به حداکثرسازی سود جاری کنند، مشروط بر اینکه رقم آن به بیش از رقم موردنیاز برای دریافت سقف پاداش نرسد. ممکن است شرکت‌هایی که در معرض نقض مفاد قرارداد بدهی قرار دارند نیز سود خود را حداکثر کنند. همچنین می‌توان این الگو را منطبق با فرضیه طرح‌های پاداش و فرضیه قراردادهای بدهی از مجموعه مفروضات تئوری اثباتی حسابداری دانست.

4- هموارسازی سود: ابتدا لازم است هموارسازی سود را تعریف کنیم: هموارسازی سود، عملی آگاهانه از سوی مدیریت است و با استفاده از ابزارهای خاصی در حسابداری برای کاستن نوسانات در سود انجام می‌گیرد. در هموارسازی سود به‌واسطه جابه‌جایی که در درآمدها و هزینه‌ها انجام می‌گیرد، سود یک یا چند دوره مالی تغییریافته و تعدیل می‌گردد.

شاید این جذاب‌ترین الگوی مدیریت سود باشد. از بعد قراردادی، مدیران ریسک‌گریز یک جریان پاداش کم نوسان را ترجیح می‌دهند؛ بنابراین ممکن است آن‌ها سود را طی زمان هموار کنند تا به پاداش نسبتاً با ثباتی دست یابند. قراردادهای پاداش کارا مقداری از هموارسازی سود را مجاز می‌دانند، زیرا آن را به‌عنوان راهی کم‌هزینه برای تأمین بخشی از مطلوبیت مدیر در نظر می‌گیرد.

از سوی دیگر، زمانی که شرکت وارد قراردادهای بدهی بلندمدت می‌شود، هرچه روند سود خالص گزارش شده نوسان بیشتری داشته باشد احتمال نقض مفاد قرارداد بیشتر خواهد بود. این موضوع انگیزه دیگری برای هموارسازی سود فراهم می‌کند، کاهش نوسان سود خالص به‌قصد هموارکردن روند نسبت‌های قراردادی طی زمان.

همچنین ممکن است مدیر احساس کند که در صورت گزارش ارقام پایین سود اخراج خواهد شد؛ بنابراین هموارسازی سود، احتمال گزارش سودهای پایین را کاهش می‌دهد.

سرانجام اینکه ممکن است شرکت‌ها برای دستیابی به اهداف گزارشگری برون‌سازمانی، سود خالص خود را هموار کنند. هموارسازی می‌تواند شرکت را قادر به مخابره اطلاعات محرمانه درباره قدرت سودآوری پایدار خود به بازار کند.

نکته: الگوهای مختلف دستکاری سود می‌توانند با هم در تضاد باشند، باگذشت زمان الگویی که شرکت انتخاب می‌کند به سبب عواملی چون تغییر در مفاد قراردادها، تغییر در سطح سودآوری، تغییر مدیرعامل، نیاز به سرمایه و تغییر در جلب‌توجه سیاسی می‌تواند تغییر نماید.

 

انگیزه های مدیریت سود:

1-طرح پاداش:

آقای هیلی پیش‌بینی کرد تحت قراردادهای پاداش شرکت، مدیران سود را به‌قصد حداکثرسازی پاداششان مدیریت می‌کنند. براساس این فرضیه پیش‌بینی می‌شود مدیران شرکت‌هایی که دارای طرح پاداش هستند، سود جاری‌شان را حداکثر می‌کنند. هیلی با نگاه دقیق به ساختار طرح‌های پاداش، پیش‌بینی‌هایی درباره اینکه مدیران چگونه و تحت چه شرایطی دست به این نوع مدیریت سود می‌زنند، ارائه کرد. نمونه مورد بررسی هیلی محدود به شرکت‌هایی است که طرح پاداششان فقط مبتنی بر سود خالص گزارش شده دوره است.

در نمونه هیلی همه طرح‌ها دارای کف هستند؛ اما دارای سقف نمی‌باشند.

اگر سود خالص کمتر از مقدار کف باشد و از هیچ راهی پاداش عاید مدیران نشود، مدیر انگیزه دارد تا با انتخاب رویه‌های حسابداری سود را بیشتر کاهش دهد. با این کار احتمال دریافت پاداش در دوره بعد افزایش می‌یابد؛ زیرا اقلام مستهلک شده در دوره جاری، هزینه استهلاک دوره‌های آتی را کاهش می‌دهد. به طور مشابه اگر سود خالص بیشتر از مبلغ سقف باشد نیز مدیر انگیزه دارد تا رویه‌های کاهنده سود را انتخاب کند، زیرا همان‌طور که می‌بینیم به‌ازای مقادیر سود مازاد بر سقف، پاداش ثابت می‌ماند و به بیان دیگر، پاداش از دست می‌رود.

2قراردادهای بدهی

معمولاً قراردادهای وام برای کنترل مشکل خطر اخلاقی موجود بین مدیر و وام‌دهنده دارای مفادی هستند که از وام‌دهنده در برابر اقدامات مدیر محافظت می‌کنند. به همین دلیل قراردادهای بدهی معمولاً مبنی بر متغیرهای حسابداری هستند تا برای مثال، مانع از تولید بیش از حد سود نقدی و یا استقراض بیشتر شوند.

مدیریت سود می‌تواند به‌عنوان وسیله‌ای برای کاهش احتمال نقض مفاد قرارداد به کار رود. نتایج برخی تحقیقات انجام شده در این زمینه دیدگاه فوق را تأیید می‌کند.

3 انگیزه‌های سیاسی

برخی از شرکت‌ها، در معرض دید بیشتر قرار می‌گیرند. در مورد شرکت‌های بسیار بزرگ این وضع بدان سبب صادق است که نوع فعالیت آنها بر عده زیادی از افراد و مردم اثر می‌گذارد. همچنین شرکت‌هایی که در صنایع استراتژیک هستند، مانند شرکت‌های نفت و گاز هم در معرض دید بیشتر قرار دارند و نیز در مورد شرکت‌هایی که حالت انحصاری یا تقریباً انحصاری دارند؛ مانند شرکت‌های هواپیمائی و تولید برق هم این وضع صادق است. این شرکت‌ها خواستار نوعی مدیریت بر سود هستند که کمتر آنها را در معرض دید مردم قرار دهد. برای مثال، شاید در این راه اقدام به کاربرد رویه‌هایی از حسابداری کنند که سود خالص گزارش شده به کمترین مقدار ممکن برسد، به‌ویژه در سال‌هایی که شاهد رونق اقتصادی می‌باشند.

در غیر این صورت مردم به دولت فشار می‌آورند تا پیش‌گام شود و مقرراتی را تنظیم نماید یا از ابزارهایی استفاده کند تا سودآوری این شرکت‌ها کاهش یابد. مشاهده می‌شود که این انگیزه بیان‌کننده فرض مربوط به هزینه‌های سیاسی (از دیدگاه تئوری اثباتی حسابداری) می‌باشد.

4- عرضه اولیه سهام

می‌دانید که قیمت بازار سهم شرکت در عرضه اولیه چندان مشخص نیست و باید سهم شرکت ارزش‌گذاری شود. تحقیقات نشان می‌دهد اطلاعاتی نظیر سود خالص می‌تواند برای تعیین ارزش شرکت به سرمایه‌گذاران سیگنال دهد. همچنین طبق شواهد تجربی موجود، بازار به‌پیش بینی سود (به‌عنوان نمادی از ارزش شرکت) واکنش مثبت نشان می‌دهد. بر همین مبنا این امکان وجود دارد که مدیران شرکت‌هایی که قصد دارند به سهامی عام تبدیل شوند، سود گزارش شده را مدیرت کنند تا قیمت بالاتری برای سهامشان دریافت کنند.

5-حفظ خوشنامی و اعتبار:

مدیریت برای حفظ خوشنامی خودش و شرکت و همچنین جلب‌اعتماد سرمایه‌گذاران، تأمین‌کنندگان و… مدیریت سود را انجام می‌دهد.

 

سخن پایانی: مدیریت سود خوب است یا بد؟

مدیریت سود به دلایلی همچون مخابره اطلاعات محرمانه به بازار می‌تواند خوب باشد (بحث پایداری قدرت سودآوری در هموارسازی سود) و هم به دلیل اقدامات فرصت‌طلبانه مدیران، می‌تواند بد باشد.

اسکات اولاً عنوان می‌کند امکان قاطعانه کشف مدیریت سود وجود ندارد، ثانیاً اگر هم کشف شد، نمی‌توانیم اثبات کنیم که نوع مدیریت سود، رفتار فرصت‌طلبانه مدیران (مدیریت سود بد) بوده و یا این که مدیریت سود در راستای منافع شرکت بوده است. مدیریت سود مشابه چاقویی دولبه است (اگر در دست جراح باشد می‌تواند باعث نجات جان یک انسان شود و اگر هم در دست یک قاتل باشد می‌توان منجر به مرگ یک شخص شود) یعنی فی النفسه بد نیست و بستگی به کاربرد آن دارد.

برای اطلاع از جدیدترین مباحث حسابداری، پیج ما را در اینستاگرام دنبال کنید.               

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *